خانه بازی
یه خونه بازی جدیدا پیدا کردم و خیلی خوشحال که میتونم از این به بعد هر چن وقت یکبار ببرمت اونجا تا بازی کنی و خلاصه خوش بگذرونی ،مخصوصا تو فصل زمستون که هوا سرده و پارک نمیشه رفت
همون اول که اومدی عروسک رو زدی زیر بغلت و رفتی رو تاب نشستی!!
بعدم رفتی سراغ اشپزخونه و خاله بازی
تو اون ساعت که بردمت خلوت بود و کسی همسن و سالت نبود باهاش بازی کنی!!
ولی قرار شد از این به بعد با دوستام هماهنگ کنیم و دسته جمعی بریم که بهت بیشتر خوش بگذره
عاشق جامپینگ شده بودی
خونه هم که اومدیم مرتب میرفتی رو تخت و واسه خودت بالا و پایین میپریدی
اینجا هم اتاق نقاشی بود و کلی حال کردی بدون اینکه کسی دعوات کنه میتونی هر جایی نقاشی بکشی
ولی همچنان از استخر توپ میترسی و حاضر نیستی بری توش
عاشق این عکستم
این روزا علاوه بر کارای مدرسه و دانشگاه و فکر خونه تکونی و عید باید تو تهیه و تدارک تولدت هم باشم
امیدوارم تو هم دختر خوبی باشی و مامانی رو کمک کنی تا از پس کاراش بربیاد
یه چیز جالب : یه روز که از سر کار برگشتم دویدی اومدی کلی بغل و بوس و بعدم گفتی مامان ابجی میخوام و من در اون لحظه اینجوری بودمو در ادامه گفتی اسمش منو سا باشه و همچنان من
بعدا فهمیدم بیرون رفته بودی و یکی از دوستای مامانی این حرفو بهت زده و شماهم که ماشالا ضبط صوت تشریف دارین، اسمشم مینوسا
عاشقتم مامانی به اندازه همه دنیا دوست دارم