و اما تولد زنبور کوچولوی ما
بالاخره بعد از 40 روز این فرصت رو پیدا کردم تا بتونم عکس های تولدت رو بزارم ، اخه خیلی شیطون شدی گلم و از وقتی هم که راه افتادی من باید فقط مراقب شما باشم تا یه وقت خدای نکرده زمین نخوری و یا به در و دیوار نخوری، خلاصه بگم که خیلی وروجک شدی خوشکلم و البته هر روز شیرین و شیرین تر میشی
و اما تولد دخترکم که با تم زنبوری بود و من و خاله جون خیلی واسش زحمت کشیدیم تا بتونیم تم شما را درست بکنیم و کامل کنیم، زحمت دوختن لباست هم که افتاد گردن مامان جون ، خیلی زحمت کشیدن . هم مامان جون و هم خاله جونت ، امیدوارم دخملی که بزرگ شد بتونه از زحماتشون تشکر بکنه.
میریم سراغ عکسها
اینجا من و خاله جون در حال اماده کردن ریسه تولد هستیم و شما هم با کنجکاوی تمام ما رو نگاه میکردی و گاهی هم خرابکاری و فضولی
اینم خوشگل مامان وقتی داره بالش و تلش رو تست میکنه
مهرسا در حال پرو لباس زنبوری خوشگلش
دخملی در حموم قبل از تولدش
اینجا هم در حال اماده شدنه عسلکم
عدد 1 سالگی
این هم ریسه تولدت مبارک
تزیینات تولد
کلاه تولد که این رو هم بنده زحمتش رو کشیدم
عکسهای دخملی از تولد تا 6 ماهگی
بادکنک های تولد
نمای کلی از تزیینات
خوشامدگویی روی در ورودی
لیبل زنبوری روی نوشابه ها
و اما عصرونه که ساندویچ ،سالاد الویه ، رولت ژامبون ، ژله اکواریوم و انواع دیگه ژله ، پیراشکی و مخلفات دیگه
و انواع تنقلات
اینم چاقوی برش کیک
کیک زنبوری دخترکم
اندیا خانوم اولین مهمون ما
نمیدونم چرا از تلت اصلا خوشت نمیومد و دوست داشتی از روی سرت برداریش
اینم یادگاری مهرسا به مهموناش
برگه یادگاری که مهمونا زحمت کشیدن و برای مهرسای ما یادگاری نوشتن
اندیا جون با کلاه
جیگر مامان که دیگه اخرای تولد کلافه و خسته شده بود
فکر کنم از شعله شمعت ترسیده بودی؟؟
اقا محمد در حال فوت کردن شمع شما
و این هم بقیه مهمونها بترتیب از راست اقا اراد، مهرسا، اقا رادین،امیتیس کوچولو
و اینم هدایای غیر نقدی و البته هدایای نقدی هم بود که عکس نگرفتم ازشون .کادوی من و بابایی هم نقدی بود که میره تو حسابت گلکم
دست همه مهمونا درد نکنه ، حسابی ما رو شرمنده کردن، ان شاالله که بتونیم جبران بکنیم. امیدوارم بزرگتر که شدی با دیدن وبلاگت و خاطره اون روزها خوشحال بشی و امیدوارم سال های سال بتونیم برات تولدت رو جشن بگیریم همگی در کنار هم
می بوسمت قشنگم