مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

قشنگترین اتفاق قصه ما

این روزهای دخترم

1392/5/17 12:23
نویسنده : مامان مهرسا
383 بازدید
اشتراک گذاری

با ورود دخترم به ششمین ماه زندگیش تحولات و بزرگتر شدنش رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنم، احساسم اینکه روز به روز دنیای اطرافشو بیشتر میشناسه و اخلاقیاتش هم متفاوت تر میشه، مثلا الان دیگه کاملا متوجه میشه که میخوایم بریم بیرون و یا من اگر لباس بیرون رو بپوشم شروع میکنه به گریه کردن و میخواد بیاد بغل من ، اون وقته که دیگه بغل هیچ کس دیگه نمیرهسوال حتی بابایی

خیلی نسبت به قبل حساس تر شده و همه حالات چهره ما رو مثل اخم، ناراحتی ، تعجب، خنده و .. متوجه میشه و همون طور هم واکنش نشون میده، دوست داره مدام تو بغل ما باشه و اگر مجبور بشیم که روی زمین بزاریمش اون وقته که شروع میکنه به گریه کردن!!!ناراحتناراحت

خیلی این حالتتو دوست ندارم چون دوست دارم مستقل بار بیای ولی فکر کنم شما خیلی خیلی حساس و عاطفی هستیابرومژه

بگذریم الان حدود ١٠ روزیه که متاسفانه اسهال داری و پیش هر دکتری هم که رفتیم و هر دارویی هم بهت دادیم خوب نشدی، خیلی از این موضوع ناراحتم لپاتم آب شده گلم

وزنت در ٥ ماه و ٦ روزگی ٧.٢٠٠ بود و بعد از ٣ روز که دوباره وزنت کردم ٧ شدیسوالناراحتناراحت

یکمم بی قرار شدی ،همه میگن به خاطر دندون در آوردنه و طبیعیه ،امیدوارم که همین باشه، دیروز ازت آزمایش مدفوع گرفتم شنبه جوابش میاد خدا کنه چیزی نباشهناراحتناراحت

یه بار که خودم داشتم روی لثه هات دست میکشیدم روی لثه ای بالاییت یه برجستگی احساس کردم که انگار زیر پوستته و میخواد بزنه بیرون، امیدوارم که همه بی قراریهات فقط واسه دندون باشه و واسه دندونای دیگت دیگه اینقدر اذیت نشی

یه روز رفتم برای شما یه پلاک وان یکاد گرفتم که از چشم زخم و بد دورباشی مامان جون

ان شاالله که همه نی نی ها از هر چشم بدی دور باشند و زیر سایه حق صحیح و سلامت باشن و سایه پدر و مادرهای مهربونشون همیشه بالای سرشون باشه.آمین

اینم وان یکاد دخترم ببخشید یکم عکس تار شده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)