نشستن دخملی
امروز دختر گل مامان تونست خودش به تنهایی بشینه اونم برای 5 دقیقه
خیلی خوشحالم مامانی ،هر روز دارم یه حرکت جدید ازت میبینم که واقعا ذوق زده میشم و دلم میخواد سر تا پاتو ماچ کنم. دختر گلم داره روز به روز بزرگتر میشه و من انگار دارم تو رویا سیر میکنم ، گاهی وقتا اصلا باورم نمیشه که مادر شدم ، فکر میکنم همه اینا یه خواب شیرینه ، و من دوست ندارم هیچ وقت بلند بشم. دوست دارم زمان رو متوقف کنم دلم میخواد از تک تک لحظه هات بتونم لذت ببرم ، بتونم همه لحظه هاتو ثبت کنم تا هیچ وقت یادم نره، کاش میشد....
اینم چند تا عکس از مهرسای مامان در اولین روز نشستنش
وقتی میشینی کلی ذوق میکنی ، تو عکس هم مشخصه ،اینجوری چون میتونی بیشتر دور و اطرافتو ببینی و یه جورایی دنیای اطرافتو یه مدل دیگه ببینی خیلی دوست داری ،چون بعد از چند دقیقه که میخوام بخوابونمت گریه میکنی و دوست داری بلند شی بشینی
بعد از ذوق کردن نوبت بال بال زدنته که اونم از ذوقته
و اما کم کم تعادلت رو از دست میدی و میخوای سقوط کنی که....
بعلهههههه دختر منه دیگه ما شاالله زرنگه ، دستشو میزاره زمین یکم خستگی میگیره و اینجوری تعادلش رو هم حفظ میکنه
آفرین گل مامان