شهریور 94 و سفر شمال
مهرسا توی ساحل و در حال شن بازی
عاشق اب شده بودی ، برعکس پارسال که از اب میترسیدی امسال نمیتونستیم از اب بیاریمت بیرون!!
اینجا هم یه شیر اب دیده بودیو ول کن نبودی
عشقی
این لباس رو هم از شمال واست خریدک که خیلی دوسش داری و هر جایی میخوایم بریم فقط اینو میخوای بپوشی
ایستاده بودی و میگفتی ازت عکس بگیرم!!!
یه قرار دوستانه داشتیم با دوستای من
این عکس رو هم فهیمه جون دوست من زحمتشو کشید
فکر کنم میخواستی بری بیرون،امادت کردم که گفتی دوربینو بیار ازم عکس بگیر اونم در ژستهای مختلف!!
پیشنهاد ژستها رو هم خودت میدادی
فقط هم منظورت کوله بود که پشتت بود،دوست داشتی اون تو عکس باشه
بعلللللله
مثل فشن شو کفشهای منو پوشیدی و راه میرفتی واسه خودت و قر میدادی و ژست می گرفتی،منم تند تند عکس میگرفتم از خانوم
جدیدا خیلی قرتی شدی،بدون رژلب بیرون نمیری!!
قربون اون خنده از ته دلت برم
از راست محمد حسین،اقا رادین و مهرسا خانوم
شبی در استانه با فامیل پدری
قربونت برم که می خوای ادای رادینو در بیاری