مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

قشنگترین اتفاق قصه ما

و اما...

1394/6/30 12:07
نویسنده : مامان مهرسا
486 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به دختر کوچولوی مامان که داره کم کم واسه خودش خانومی میشه

ببخش مامانو بخاطر اینکه خیلی دیر به دیر میاد و داست مطلب میزاره،میدونی که خیلی گرفتار بودم و مشغله فکری داشتم ،اما به امید خدا امروز اومدم که جبران کنم

از تعطیلات دخترم بگم ،از شیرین کاریاش و خیلی چیزای دیگه

بریم سراغ عکس ها با توضیحاتش

یه روز که رفته بودیم خونه شبنم جون ،دخترم خیلی خانوم بودی ولی خوب اخراش دیگه یکم حوصلت سررفته بود و لاک های شبنم جونو ریختی وسط ،اون بنده خدا هم ناخوناتو طبق دستور خودت هر کدوم یه رنگی زد،البته از این قسمت داستان عکسی ندارم

این عکس مال اردیبهشت ماهه که من و همکارام رفته بودیم اردو و شما رو هم باخودمون بردیم

معلومه حسابی داری کیف میکنی از خنکی اب

و اما پروسه زدن عینک روی موهات بروایت تصویر

اول که خوب میزنی به چشمات

بعدم تلاش برای گذاشتن روی موهات

وبعله ،دختر گلی موفق شدن

اینم مهرسا جون از نمای نزدیک

این اقا پسر ناز که می بینین اقا صدراس و دختر گلی ما مهرسا خانوم

اینجا هم یه مهمونی دوستانه اس با دوستای گل دوره دبیرستان که زحمت مهمونی رو دوست عزیزم هدی جون کشید،دستش درد نکنه واقعا،من یادم رفت از دو تا نی نی دیگه هم که بودن عکس بگیرم .یکی مرسانا جون و زهراسادات گل

مهرسای همیشه موبایل به دست

واقعا برام یه معضل شده که جدات کنم از تبلت و موبایل

حتی موقع خواب هم باید دستت باشه تا بخوابیغمگینخستهبدبو

اینجا که می بینین خانوم خانوما ساکت نشسته واقعا جای تعجبه ،الان یادم نمیاد علتش چی بوده ولی حدس میزنم محو تماشای یه بچه شده

با چند تا از دوستای من اومده بودیم رستوران و منتظر غذا اونم نزدیک به یک ساعتشاکیشاکی

دخترک عاشق روسری و کیف من

قربون اون ژست گرفتنت برممحبتبوسبوسبوسمحبت

بدون شرحمتفکر

 

وقتی هوس تاب بچگیهاتو میکنیخجالتمتنظر

بوسبوسمحبتبوس

برام هیچ حسی شبیه  تو  نیست ، کنار تو  درگیر آرامشم

همین از تمـــــــآم جهان کافیه ، همین که کنارت نفس می کشم

 

برام هیچ حسی شبیه  تو  نیست ، تو پایان هر جستجوی منی

تماشای  تو عین آرامشه ،  تو زیباترین آرزوی منـــی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)