غلت زدن
بالاخره انتظار به سر رسید و شما تونستی غلت بزنی، اینقدر سریع این کار رو انجام دادی که نتونستم ازت عکس بگیرم ، خونه مامان جون اینا بودیم وقتی این صحنه رو دیدیم شروع کردیم جیغ و داد و تشویق که یه لحظه ترسیدی و زدی زیر گریه
بعدشم هر کاری کردیم دیگه تکرار نکردی شایدم ترسیدی، اما مامانی ولت نمیکنه و دوباره مجبورت میکنم تکرار کنی
فدای دخترم بشم که هر روز یه چیز جدید ازت میبینم و این یه یادآوری میشه واسه من که مادرم، که خدا این نعمت قشنگشو از من دریغ نکرد، خدایا سپاس ،سپاس و هزاران بار سپاس
ازت میخوام در تربیت این امانت ما رو تنها نزاری و کمکمون کنی اون طوری که شایسته است بتونیم امانت داری بکنیم و این لطف الهی رو شامل همه بنده هات هم بکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی